مآבﺆتآ בیفـﺆنـﮧ

 

 

خـش بـﮧ حآلِ بآ

گونـﮧ هآیت رآ لمس مـﮯ ڪُنـ

و هیچ ڪس از او نمـﮯ پرسـَ که بآ تو چـﮧ نِسبَتـﮯ آر

ڪآش مرآ بآ مـﮯ آفریـنـ

تو رآ برگ رختـﮯ خلق مـﮯ ڪَرَنـ؛

عشق بازﮯ بَرگ و بآ رآ یـه اﮮ؟

َر هَم مـﮯ پیچَنـ عآشــــق تَر مـ ﮯ شَونـ


نوشته شده در سه شنبه 22 مرداد 1392برچسب:,ساعت 3:3 توسط مآבﺆتآ| |


امشَب یـﮧ اتفاقـﮯ افتآ

یڪـﮯ بهم گفت "وست آرَم"

نمیـونم وآقعـﮯ بو یآ نـﮧ وَلـﮯ خیلـﮯ منتَظــر مونـَم

واسـﮧ هَمیـ وسِت آرَم گفتَـنش

ممنونَم ـُـآ

نوشته شده در سه شنبه 22 مرداد 1392برچسب:,ساعت 2:50 توسط مآבﺆتآ| |

بی معرفت تو اون کسی بودی که اومدی زیر چترم نه برای همراهی با من بلکه فقط برای اینکه خیس نشی


بارون که بند اومد رفتی که رفتی

 

نوشته شده در دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:,ساعت 18:49 توسط مآבﺆتآ| |

پیچك دات نت قالب جدید وبلاگ

صفحه قبل 1 صفحه بعد